به گزارش خبرنگار سرویس ادبیات «جیرفت من» اولین سلامِ خورشید در طلوعش، سلام بر چشمان خسته پرستاران است.
ماه رنگ سفید خود را از پیراهن پرستار به ودیعه گرفته است تا بر شب ناامیدی بتابد و لبخند بکارد.
دماوند قلهاش را سفید مینگارد تا رنگ سفید روپوش پرستار و ماما را به افتخار این افتخارآفرینان، لگوی خود قرار دهد.
وچه زیباست نان خوردن با نام زینب، پرستار روز واقعه و روز امتحان زمین و زمان
(ژنرالی از سپاه حیدر با خورشید وجودش تاریکی را به باد داد (زینب))
پرستاران تاجران عشقند که کالای وفا میفروشند.
تاجرانی که بزرگ این اتاق بازرگانیه عشق، زینبِ علیست
بارشِ مِهرشان فقیر و ثروتمند نمیشناسد.
نماز مستحبیشان، خم و راست شدن در خدمت به خلق است و تسبیحشان، شمردن ضربان قلب و نبض بیماران …
گردش ماه و اختر و خورشید شهادت میدهند بر اینهمه عشق
آنها با دَمی دیگر شهادت خود را ثبت کردند.
خورشیدشان مشرقی و مغربیست، نه طلوعش معلوم است و نه غروبش، دائم در نمازند
اولین سلامِ خورشید در طلوعش، سلام برچشمان خسته پرستاران است.
ماه رنگ سفید خود را از پیراهن پرستار و ماما به ودیعه گرفته است تا بر شب ناامیدی بتابد و لبخند بکارد.
چرخش زمین از قدمهای دائم در حرکت پرستاران و ماماهاست.
خودم گلایههای زمین را از خستگیهایش شنیدم، طاقتش طاق شده بود، از بس قدمهای پرستاران بر جسم زمین خدمت را خادمی کرده بودند.
با صدای پای پرستار خورشید بیدار میشود و امیدوارتر
رنگ و رخسار تمامیت ایران و ایرانی در سخاوت و نورانیت زینبی آنهاحل شده.
آنها همچون زهرا، سلمان فارس را دوست دارند همانطور که ابوذر غفار را، اویس قرن را میستایند نگاهشان اهل آسمان است.
به آنها روز پرستار گل میدهند.
درصورتی که بتون آرمگی و تیرآهنی، اراده پرمحتوای آنهاست و وقت نوازش گل در وقت و طاقت آنها نمیگنجد. آنها شناژ دل هر بیمار و هر همراهِ بیمارند.
آنها در مقابل بالاترین زلزلههای ناامیدی و بیصبری، صبر میزایند و امید میآفرینند.
پرکِیس صبر و اضافهکار خستگیهای آنها را زینب واریز مینماید.
زینبی که آموزگار عشق است و سالها سرپرستاریِه علی و فاطمه و حسن و حسین را بردوش داشته و قویترین و رساترین شرح حالی که داده خطابه معروفاش در مجلس تلخ صفتان تاریخ بود.
پرستاری از پیام حسین، پرستاری از ولایت سجاد و پرستاری از آینده تاریخ
بقلم: رضا محمودی
انتهای خبر/ فاریابی